جدول جو
جدول جو

معنی امکان داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

امکان داشتن(مَ)
ممکن بودن:
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان.
سعدی.
ز من صبر بی او توقع مدار
که با او هم امکان ندارد قرار.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
امکان داشتن
شاید بودن
تصویری از امکان داشتن
تصویر امکان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گمان داشتن
تصویر گمان داشتن
ظن داشتن، شک داشتن
نگران بودن، انتظار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مَءْیْ)
دشواری داشتن. (ناظم الاطباء). تردید داشتن.
لغت نامه دهخدا
(مُ)
پراکنده کردن. فروریختن
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
ایتمان. (تاج المصادر بیهقی). مورد اعتماد داشتن. رازدار شمردن:
ترا من خردمند پنداشتم
باسرار ملکت امین داشتم.
سعدی.
و رجوع به امین شود
لغت نامه دهخدا
(سُ گَ تَ)
سؤظن داشتن، فکر کردن. خیال کردن:
به آستین ملالی که بر من افشانی
گمان مدار که از دامنت بدارم دست.
سعدی.
، تشویش داشتن. نگران بودن:
ور ز کژدم به دل گمان داری
کفش و نعل از برای آن داری.
سنایی.
، امید و انتظار داشتن. چشم داشت:
چیست فردوس که در دیدۀ ماجلوه کند
ما گمانها به غرور نظر خود داریم.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از سامان داشتن
تصویر سامان داشتن
منظم بودن مرتب بودن آراسته بودن، اندازه داشتن حد داشتن: (هر کاری سر و سامانی دارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایمان داشتن
تصویر ایمان داشتن
باورداشتن اعتقاد داشتن به باور داشتن، اعتماد کردن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصور کردن انگاشتن: باستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست. (غزلیات)، سوء ظن داشتن، نگران بودن تشویش داشتن: ور ز کژدم بدل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری. (سنائی)، امید و انتظار داشتن چشم داشتن: چیست فردوس که در دیده ما جلوه کند ک ما گمانها بغرور نظر خود داریم. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذعان داشتن
تصویر اذعان داشتن
خستو شدن
فرهنگ واژه فارسی سره